سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد دادم ب خودم غصه تراشی نکنم

"باید بشکنی تا بزرگ شوی تا قوی شوی"

باشد درست اما من نمی گذارم با این حرف ها تو مرا بشکنی

غرور پایه زندگی من است و تو هیچ وقت حتی فکر خدشه دار کردنش را هم نکن.

"آمدی بی خبر،بی صدا و من چ بی رحمانه آمدنت را ب روی خودم نیاوردم و تو چ بی رحمانه تر رفتی ...

با آسمان امروز نبودنت را فریاد زدیم و با هم گریستیم؛ امروز حتی آسمان هم فهمید ک از دوریت چقدر غمگینم حتی فهمید ک چقدر متظاهرانه خلا نبودنت را انکار می کردم...

امروز در پس گریه هایم خستگی عمیق حس می شد...

امروز خبری از بغضی نبود ک بخواهم آن را فرو خورم...

امروز صاف و ساده ، من بودم و آسمان ، اشک بود و باران ...

امروز برگ های درختان می ریخت و من  هم زمان صدای شکسته شدن قلبم را ب وضوح  می شنیدم...

امروز باد مرا در آغوش گرفت و من خود را ب دستان مهربانش سپردم...

امروز اشک چشمانم قطره ی شبنمی شد روی تمام گل های دنیا ...."

وای ب حالت اگر امروزم را ب گوشش برسانی (طبیعت)

 

 

 

 

 

 

 

پ.ن: مخاطب خاصی نداشتم فقط دل نوشته بود

پ.ن تر : نمی دانم این دل کی آرام می گیرد...

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 94/8/8ساعت 11:10 عصر توسط زینب السادات میرامین محمدی نظرات ( ) |


Design By : Pichak